روزانه علی آقا
سلام جیگر مامان امروز وقت کردم بیام به وبلاگت سر بزنم از هفته پیش برات میگم که ٥شنبه شب به بابا گفتم که تو رو ببریم رنگین کمان تو هم تا شنیدی پریدی بالا و پایین و میگفتی هورررررررررررررررا قربون اون هورا گفتنت رفتیم رنگین کمان وبرگشتیم خونه موقع برگشت هم طبق معمول شروع کردی به گریه کردن تابالاخره بابات تو رو راضی کرد که بیایم خونه عکسات رو هم میذارم جمعه پسرعموی بابا آقا فرزین اومد خونمون تا شنبه ظهر خونمون بود بعداز ظهر با آقاجون رفتیم آبلیمو گرفتیم یکشنبه هم بابارو گذاشتیمش سرکار بعد ماشین رو ازش گرفتیم که بریم حرم شب هم رفتیم دنبال بابایی .راستی یه کلمه هم که یادم افتاد الانم که فصل نارنگی شده عاشق نارنگی هستی به نارنگی میگی بارنگی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی