خاطرات روزانه شیرین عسل
سلام خوشگلم چند روزیه نیومده بودم به وبلاگت سر بزنم اصلاوقت نداشتم هفته قبل مهمون داشتیم پنج شنبه زندایی رباب اومده بود خونمون تو هم که کلی ذوق کرده بودی صبح زندایی میخواست بره حرم ناراحت شده بودی وقتی زندایی از حرم اومد برات اسباب باری خریده بود دستش درد نکنه شب زندایی رفت وفرداش عمو بابا اومد خونمون یه روز موند و فرداش رفت و بعد از اون هم دیگه وقت نکردم به وبلاگت سر بزنم تا امروز که تو رفتی خونه آقاجون یه چند تا عکس میذارم
اینم نقاشی خوشگلت که دیشب کشیدی میگفتی خونه کشیدم
اینم به قول خودت عدد یکه
اینم هنر مامان که تو هم تا کیک درست میکنم میگی تولد تولد
اینم یه کیک دیگه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی