علیعلی، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 9 روز سن داره

علی شیرین عسل

خاطرات علی عسل

1391/7/4 11:58
296 بازدید
اشتراک گذاری

ني ني شكلك

سلام عزیز مامان بعد چند وقت اومدم به وبلاگت سر زدم این چند وقت که مسافرت بودیم خیلی بهمون خوش گذشت ولی از یه طرف دلهره داشتم که تو خونه فامیل ها رو نجس کنی چون تازه تو رو از پوشک گرفته بودم ولی خدا رو شکر پسر اقایی بودی هر وقت جیش داشتی میگفتی مامان جیش دارم منم کلی ذوق میکردمتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد

 

 

فکرشم نمیکردم که اینقدر راحت بتونم از پوشک بگیرمت اولش یه خورده سخت بود ولی بعد راحت شد بعد از این که از مسافرت اومدیم چند روز بعد عروسی عمه نرگس بود روز شماری کردیم تا بالاخره عروسی شد رفتم برات لباس خریدم خیلی خوشگل شدی منم رفتم ارایشگاه ساعت9 رفتیم عروسی همه فامیل ها اونجا بودن تو هم کلی ذوق کرده بودیتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد

 

بعد از اتمام عروسی رفتیم دنبال عروس تو یه دستمال کاغذی گرفتی از پنجره کرده بودی میخندیدیني ني شكلكفردای عروسی قرار شد همه فامیل ها شب بیان خونمون ولی بابا گفت ببریمشون باغ شام بدیم شب رفتیم روستای کرمجگان کلید خونه یکی از دوستاشو گرفته بود رفتیم اونجا خونشون خیلی با صفا بودتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد

شب رو اونجا خوابیدیم فردا ظهر راه افتادیم به سمت خونمون بعد از ظهر مهمون ها رفتن خونشون  چند نفر موندن که امروز صبح رفتن اینم از عروسیlove heart 13

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

ارام
31 شهریور 91 13:10
سلام عسل شیرین! من محمد باقرم و یکسالمه بیا وبمو ببین و بگو دوست داری باهام دوست شی اگه موافقی همو لینک کنیم